بروزترین وبلاگ بازی های رایانه ای

News Game 2013

مرد روزهای سخت;زندگینامه جان پرایس

 

“اسمتو چیه سرباز؟ سوپ قربان. چی؟ سوپ؟ این دیگه چه اسمیه؟از کجا درآوردیش؟!”

از بچگی  رشد موهایم زیاد بود.کلا پر مو بودم.خیلی به گذاشتن سبیل اون هم در ابعاد و اندازه بزرگ علاقه داشتم.پس به مجرد اینکه پشت لبانم سبز شد به گذاشتن سبیلی که میبینید اهتمام ورزیدم و الان اینی شدم که میبینید.خیلی ها اسم من را عمو سبیلو گذاشته بودند.به هر حال من توجهی نمیکردم بقیه چه چیزی در مورد من میگویند به آن کاری که علاقه داشتم توجه میکردم و انجامش میدادم.یک چیز دیگر هم خیلی حتی برای خودم هم عجیب بود آن بود که به طرز وحشتناکی سر سخت و سخت جان بودم!دعوا میکردم دوران نوجوانی و جوانی ده نفر میریختند سر من و من را تا سر حد کبودی و مرگ کتک میزدند ولی آخ نمیگفتم و اصلا دردی احساس نمیکردم!عمر عجیبی هم کرده ام شاید واقعا کسی تا بحال رکورد عمر مرا نزده باشد!در سنین پیری عملیاتهایی انجام داده ام که بروس ویلیز در دوران جوانیش در فیلمهایش هم انجام نداده است کلا پیرمرد سرزنده و شادابی هستم.خلاصه اینکه خوزه اصلا در مقابل من چیزی نبود از نظر خاص بودن که لقبش را بگذارند آقای خاص به نظرم تنها کسی که شایستگیش را داشت من بودم.اینقدر ماموریت در دوران جنگ جهانی دوم و جنگ های ضد تروریستی انجام داده ام که خودم هم یادم نمیاید چه تعداد بودند.تنها کسی که مرا کمتر از بقیه مسخره میکرد همان سوپ بود.یه چند بار مسخره کرد من هم جوابش را دادم و شدیم دوستان خوب.تنها موقعی که در زندگیم احساس تنهایی کردم موقعی بود که او دیگر کنارم نبود.آقای عبداله پور زندگینامه من را نوشته است که متنش را میتوانید در پایین دنبال کنید.خیلی از او ممنونم ولی چرت زیاد نوشته است.اینهمه با ما شوخی کردند او هم بکند چه ایرادی دارد.الان هم که با شما صحبت کردم در حال چرب کردن سبیلهایم بودند.واقعا از دیدنشان لذت میبرم.خیل

ی ها کشته مرده این سبیلهای مردانه من هستند.بیخیال متن را بخوانید.


به ادامه ي مطلب برويد

[ شنبه 12 اسفند 1391برچسب:مرد روزهای سخت;زندگینامه جان پرایس,

] [ 13:24 ] [ ]

[ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 29 صفحه بعد